آیین حنیفآیین حنیف، دین مطابق با فطرت، مستقیم، خالص و دارای احکام عملی خاص و صفت دینی که پیامبران الهی از آدم (علیهالسلام) تا خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مأمور تبلیغ آن در میان انسانها بودهاند. فهرست مندرجات۲ - تعاریف اصطلاحی گوناگون حنیف ۲.۱ - پیرو آیین حضرت ابراهیم ۲.۲ - بازمانده از آیین حضرت ابراهیم ۲.۳ - شرک و بت پرستی ۲.۴ - گرایش به دین حق ۲.۵ - مسلم ۲.۶ - صفت دین الهی ۳ - کلمه حنیف در قرآن ۴ - کلمه حنیف در روایات ۵ - حنیف در اصطلاح عام ۶ - حنیف در اصطلاح خاص ۷ - حنیف در اصطلاح اخص ۸ - فهرست منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منابع ۱ - معنای لغوی حنیفحنف در لغت به معنای کج، خم و مایل شدن، آمده است. [۱]
لسان العرب، ابن منظور، ج۳، ص۳۶۲، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت.
[۲]
مجمع البحرین، طریحی، ج۵، ص۴۰، مکتب النشر الثقافة الاسلامیه، ۱۴۰۸ق.
و اسمی است که با قرار گرفتن در کنار مضاف یا موصوف یا جار و مجرور، معنای آن کامل میشود.صفت مشبهه آن «حنیف» به معنای متمایل شونده است [۳]
لسان العرب، ابن منظور، ج۳، ص۳۶۲، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت.
[۴]
تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، ج۲، ص۴۰۲، مکتب النشر الثقافة الاسلامیه، ۱۴۰۸ق.
[۵]
التحریر والتنویر، ابن عاشور، ج۱، ص۷۱۶، محمد طاهر، مؤسسه تاریخ، بیروت.
و به کسی که انگشتان او به سمت بیرون متمایل شده و یا پای او کج بوده و اعوجاج دارد « احنف » گویند، [۶]
لسان العرب، ابن منظور، ج۳، ص۳۶۲، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت.
[۷]
روض الجنان وروح الجنان فی تفسیر القرآن، رازی، ج۲، ص۱۸۴، ابوالفتوح، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۷۴ـ ۱۳۶۶ش.
ولی برخی حنیف را مستقیم و راست معنا کرده اند. [۸]
النکت والعیون، ماوردی، ج۱، ص۱۹۴، علی بن محمد بن حبیب، دارالکتب العلمیه، بیروت.
[۹]
التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی، ج۱، ص۴۷۹، محمد بن حسن، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
[۱۰]
جامع البیان، طبری، ج۱، ص۷۴۰، محمد بن جریر، دار ابن حزم و دار الاعلام.
[۱۱]
جامع البیان، طبری، ج۱، ص۷۴۱، محمد بن جریر، دار ابن حزم و دار الاعلام.
بنابراین احنف به کسی میگویند که قدم او راست بوده و همه پای او بر زمین نشیند [۱۲]
روض الجنان وروح الجنان فی تفسیر القرآن، رازی، ج۲، ص۱۸۴، ابوالفتوح، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۷۴ـ ۱۳۶۶ش.
و اگر به کسی که پایش کج است، احنف میگویند از باب تفعل است؛ همان گونه که به مریض، سلیم میگویند. [۱۳]
تفسیر الکبیر، فخر رازی، ج۳، ص۸۱، دارالکتب العلمیه، طهران.
[۱۴]
النکت والعیون، ماوردی، ج۱، ص۱۹۴، علی بن محمد بن حبیب، دارالکتب العلمیه، بیروت.
۲ - تعاریف اصطلاحی گوناگون حنیفکلمه «حنیف» به دلیل کاربردهای مختلفی که در علم تفسیر، علم حدیث، و تاریخ عرب در دوره جاهلیت، داشته، اصطلاحات گوناگونی یافته است: ۲.۱ - پیرو آیین حضرت ابراهیمدر دوره جاهلیت هر کس بر آیین حضرت ابراهیم بود، حنیف نامیده میشد. [۱۵]
شرح مسلم، النووی، ج۶، ص۵۷، دار الکتب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
[۱۶]
مجمع البحرین، طریحی، ج۵، ص۴۰، مکتب النشر الثقافة الاسلامیه، ۱۴۰۸ق.
۲.۲ - بازمانده از آیین حضرت ابراهیمآیین برخی از اعراب در دوره جاهلیت که تنها به بعضی از احکام عملی و بهداشتی بازمانده از آیین حضرت ابراهیم (علیهالسلام مانند انجام دادن مناسک حج بیت اللّه الحرام، ختنه کردن فرزندان و غسل جنابت، عمل میکردند. [۱۷]
التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی، ج۱، ص۴۷۹ـ۴۸۰، محمد بن حسن، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
[۱۸]
الاستذکار، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۰۴، تحقیق سالم محمد عطا، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۲۰۰۰م.
۲.۳ - شرک و بت پرستیاهل کتاب به مشرکان لقب حنفا داده بودند و هرگاه کلمه حنیفیت به کار میرفت از آن شرک و بت پرستی میفهمیدند [۱۹]
التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی، ج۱، ص۴۷۹ـ ۴۸۰، محمد بن حسن، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
[۲۰]
المنار، رشید رضا، محمد، ج۱، ص۴۸۰- ۴۸۱، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
۲.۴ - گرایش به دین حقبرخی گفتهاند حنیف کسی است که از ادیان باطل به دین حق گرایش پیدا کند. [۲۱]
کنز الدقائق، مشهدی، میرزا محمد، ج۱، ص۳۵۰، مؤسسة النشر الاسلامی، قم.
این اصطلاح بیشتر ناظر به معنای لغوی بوده و بعدها از سوی برخی از مفسران پدید آمده است.۲.۵ - مسلمحنیف به معنای مسلم است؛ یعنی حنیفیت معادل اسلام به معنای تسلیم است؛ چنان که قرآن میفرماید: [۲۲]
صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم ۱۴۱۳ق.
« ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه حنیف و مسلم بود و هرگز از مشرکان نبود» [۲۳]
آل عمران:۶۷.
و از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که: «انّ الحنیفیة هی الإسلام؛ حنیفیت همان اسلام است» [۲۴]
البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، ج۱، ص۵۶۰، سید هاشم، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثة.
[۲۵]
کنز الدقائق، مشهدی، ج۱، ص۳۵۰، میرزا محمد، مؤسسة النشر الاسلامی، قم.
و امام باقر (علیهالسلام) فرموده است: «القانت المطیع والحنیف المسلم. توضیح اینکه اسلام دو معنا دارد: یکی معنای لغوی یعنی تسلیم شدن و یکی معنای اصطلاحی که عبارت است از شریعت قرآن و این، معنایی است که بعد از نزول قرآن و انتشار دین اسلام پیدا شده است. گاهی پیامبران قبل از حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مسلم و پیرو اسلام نامیده میشوند . [۲۷]
یوسف:۱۰۱.
[۲۸]
آل عمران :۶۷.
که منظور از آن، اسلام به معنای لغوی است.۲.۶ - صفت دین الهیحنیف صفت است برای دین الهی که خداوند متعال برای هدایت انسانها، همه پیامبران را مأمور به تبلیغ آن دین کرده و نام آن، اسلام به معنای تسلیم در برابر خداوند است؛ همان گونه که قرآن میفرماید: (إِنّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الإِسْلام...)؛ «دین در نزد خدا اسلام) و تسلیم شدن در برابر حق (است» [۲۹]
آل عمران:۱۹.
[۳۰]
آل عمران: ۸۵.
و چون این دین مطابق با فطرت، مستقیم، دور از افراط و تفریط و دارای احکام عملی خاصی است، آن را با صفت حنیف، توصیف میکنند. به همین دلیل ملة ابراهیم یعنی دین آن حضرت با صفت حنیفیت، توصیف شده است [۳۱]
مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۷۱، فضل بن حسن، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰ـ ۱۳۵۰ش.
[۳۲]
منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کاشانی، ج۱، ص۳۲۶، ملافتح اللّه، کتابفروشی اسلامیه، تهران، ۱۳۴۴ش.
و قرآن در توصیف دین میفرماید: [۳۳]
صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم ۱۴۱۳ق.
«روی خود را به آیینی متوجه ساز که حنیف است و از مشرکان نباش» [۳۴]
یوسف:۱۰۵.
[۳۵]
روم:۳۰.
در کتابهای حدیث هم از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شده که آن حضرت نیز دین را با صفت حنیف توصیف کرده و فرموده: «انّ اللّه أمرنی أن أدعوا إلی دینه الحنیفیه؛ خداوند مرا امر کرده که به دین حنیف او دعوت کنم». [۳۶]
المناقب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۵۸، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ۱۳۷۹ش.
۳ - کلمه حنیف در قرآنکلمه حنیف ده بار در قرآن تکرار شده و جمع آن یعنی کلمه « حنفاء » نیز دو بار آمده است از ده مورد یاد شده دوبار در توصیف کلمه « دین » آورده شده و پنج مورد حال یا صفت از دین و ملة ابراهیم است. در این آیات به تبعیت از دین حضرت ابراهیم ـ دینی که از همه دینهای باطل به سوی دین حق مایل بوده- امر شده است. کلمه حنیف دوبار نیز در توصیف خود حضرت ابراهیم آورده شده است، به عنوان مثال خداوند در توصیف اعتقادات او میفرماید: [۴۰]
صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم ۱۴۱۳ق.
«ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه حنیف و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود». [۴۱]
آل عمران:۶۷.
و به نوعی دیگر همین معنا را در آیه دیگر تکرار کرده میفرماید: [۴۲]
صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم ۱۴۱۳ق.
«ابراهیم امتی مطیع فرمان خدا حنیف بود و از مشرکان نبود». [۴۳]
نحل:۱۲۰
۴ - کلمه حنیف در روایاتدر احادیث کلمه حنیف و حنیفیه، فراوان به کار رفته و منشأ آن فطرت دانسته شده است. امام باقر (علیهالسلام) می فرماید: «الحنیفیة من الفطرة التی فطر اللّه الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه..؛ حنیفیت از فطرتی است که خداوند مردم را بر آن خلق کرده و در خلق الهی تبدیل نیست» [۴۴]
الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب، ج۲، ص۱۲، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
مهم ترین کاربرد حنیفیت در احادیث، اطلاق آن به مجموعه ای از سنتهای بهداشتی است که خداوند آنها را بر حضرت ابراهیم نازل کرده بود و بعدها برخی از آنها در میان اعراب جاهلی نیز مورد عمل واقع میشد. [۴۶]
وسائل الشیعه، حرّ عاملی، شیخ محمد، ج۱۳، ص۲۳۷، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ق .
[۴۷]
من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج۱، ص۵۳، انتشارات جامعه مدرسین، قم ۱۴۱۳ق.
تا اینکه توسط پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همه آنها از نو احیا شدند. ۵ - حنیف در اصطلاح عامبنابراین میتوان گفت: حنیف در اصطلاح عام، صفتی است برای دین الهی که دینی مستقیم و دور از راهها و ادیان باطل میباشد. ۶ - حنیف در اصطلاح خاصو حنیف در اصطلاح خاص به عنوان توصیفی برای حضرت ابراهیم و دین ایشان به کار رفته است. ۷ - حنیف در اصطلاح اخصو حنیف در اصطلاح اخص به احکام بهداشتی نازل شده به حضرت ابراهیم (علیهالسلام) گفته میشده که چون برخی از اعراب جاهلی به بعضی از آنها عمل میکردهاند به آنها حنفا گفته میشد، تا از نصارا و یهودیان باز شناخته شوند. ۸ - فهرست منابع• الاستذکار، ابن عبدالبر، تحقیق سالم محمد عطا، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۲۰۰۰م. • بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴هـ. • البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، سید هاشم، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثة. • التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی، محمد بن حسن، دار احیاء التراث العربی، بیروت. • التحریر والتنویر، ابن عاشور، محمد طاهر، مؤسسه تاریخ، بیروت. • تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، مکتب النشر الثقافة الاسلامیه، ۱۴۰۸ق. • تفسیر الکبیر، فخر رازی، دارالکتب العلمیه، طهران. • جامع البیان، طبری، محمد بن جریر، دار ابن حزم و دار الاعلام. • روض الجنان وروح الجنان فی تفسیر القرآن، رازی، ابوالفتوح، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۷۴ـ ۱۳۶۶ش. • شرح مسلم، النووی، دار الکتب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ق. • الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش. • کنز الدقائق، مشهدی، میرزا محمد، مؤسسة النشر الاسلامی، قم. • لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت. • مجمع البحرین، طریحی، مکتب النشر الثقافة الاسلامیه، ۱۴۰۸ق. • مجمع البیان، طبرسی، فضل بن حسن، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰ـ ۱۳۵۰ش. • المنار، رشید رضا، محمد، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع. • المناقب، ابن شهر آشوب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ۱۳۷۹ش. • من لا یحضره الفقیه، صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم ۱۴۱۳ق. • منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کاشانی، ملافتح اللّه، کتابفروشی اسلامیه، تهران، ۱۳۴۴ش. • النکت والعیون، ماوردی، علی بن محمد بن حبیب، دارالکتب العلمیه، بیروت. • وسائل الشیعه، حرّ عاملی، شیخ محمد، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ق. ۹ - پانویس
۱۰ - منابعدانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق(ع)، برگرفته از مقاله «آیین حنیف»، شماره ۱۴ |